English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8324 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
heteronomous U پیروقانون دیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rightteous U پیروقانون
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
t' other U دیگری
thirds U به دیگری
third U به دیگری
another U دیگری
tother U دیگری
common of pasturage U حق چرادرزمین دیگری
at second hand U از قول دیگری
follow suit <idiom> U از دیگری تقلیدکردن
consecutively U یکی پس از دیگری
at another time U در زمان دیگری
other U متفاوت دیگری
We have no other way (alternative). U را ه دیگری نداریم
onother's money U پول دیگری
in turn <idiom> U یکی پس از دیگری
others U متفاوت دیگری
pestiferous U فاسدکننده اخلاق دیگری
metonymy U ذکرکلمهای بمنظور دیگری
release U اعراض از حق به نفع دیگری
ratios U نسبت یک عدد به دیگری
it is of a different kind U قسم دیگری است
ratio U نسبت یک عدد به دیگری
eye baby U دیگری که به او نگاه میکند
another kettle of fish <idiom> U کاملا متفاوت از دیگری
let a praise thee U بگذارد دیگری تورابستاید
released U اعراض از حق به نفع دیگری
releases U اعراض از حق به نفع دیگری
heteronomy U پیروی از قانون دیگری
take the words out of someone's mouth <idiom> U حرف دیگری راقاپیدن
i had no a U شق دیگری نبودکه اختیارکنم
alternately U تغییر از یکی به دیگری
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> U دنبال روی دیگری
convert U تغییر چیزی به دیگری
converted U تغییر چیزی به دیگری
converting U تغییر چیزی به دیگری
converts U تغییر چیزی به دیگری
highbinder U جاسوس یا مراقب دیگری
subtraction U کم کردن یک عدد از دیگری
another U کسی [چیز] دیگری
copycat <idiom> U تقلید از شخص دیگری
i had no a U چاره دیگری نداشتم
through the grapevine <idiom> U از اشخاص دیگری پرسیدن
one after a U یکی درپی دیگری
transplant U درجای دیگری نشاندن
sequentially U یکی پس از دیگری به ترتیب
serially U یکی پس از دیگری یا در سری
impersonating U خودرابجای دیگری جا زدن
impersonates U خودرابجای دیگری جا زدن
impersonated U خودرابجای دیگری جا زدن
transports U انتقال از یک مسیر به دیگری
impersonate U خودرابجای دیگری جا زدن
transplants U درجای دیگری نشاندن
transport U انتقال از یک مسیر به دیگری
transported U انتقال از یک مسیر به دیگری
transporting U انتقال از یک مسیر به دیگری
transplanting U درجای دیگری نشاندن
one country or another U این یا یک کشور دیگری
transplanted U درجای دیگری نشاندن
shuffle off U بدوش دیگری گذاردن
breach of close U تجاوز به ملک دیگری
personifying U رل دیگری بازی کردن
personifies U رل دیگری بازی کردن
personified U رل دیگری بازی کردن
to feel for another U برای دیگری متاثرشدن
detinue U ضبط مال دیگری
personify U رل دیگری بازی کردن
assumpsit U تقبل دیون دیگری
predecease U مرگ قبل از دیگری
predecease U قبل از دیگری مردن
breach of a close U تجاوز به ملک دیگری
put words in one's mouth <idiom> U چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
pass the buck <idiom> U مسئولیت خودرا به دیگری دادن
rub off <idiom> U به شخص دیگری انتقال دادن
staged U اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
i have no other place to go U جای دیگری ندارم که بروم
vicariousness U خود را به جای دیگری گذاشتن
delays U یچ بسته به دیگری عبور میکند
pur autre vie U برای مدت عمر دیگری
outdistancing U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
drag in <idiom> U پا فشاری روی موضوع دیگری
reword U باواژههای دیگری بیان کردن
throw down the gauntlet <idiom> U به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
sublease U به مستاجر دیگری اجاره دادن
girlfriends U زنی که دوست زن دیگری است
girlfriend U زنی که دوست زن دیگری است
transmutation U تبدیل عنصری بعنصر دیگری
passing off U به اسم دیگری معامله کردن
vicarious authority U اختیار از طرف دیگری نمایندگی
to shift a burden U کاری رابدوش دیگری گذاشتن
delaying U یچ بسته به دیگری عبور میکند
transubstantiate U بجسم دیگری تبدیل کردن
delay U یچ بسته به دیگری عبور میکند
to t. U بحقوق دیگری تجاوز کردن
transfusible U قابل تزریق در جسم دیگری
transfusable U قابل تزریق در جسم دیگری
rephrase U به طرز دیگری بیان کردن
rephrased U به طرز دیگری بیان کردن
relocation U انتقال به محل دیگری ازحافظه
personator U کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
outdistance U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
suffragan U تابع منطقه یاقسمت دیگری
outdistanced U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
personifier U مجسم کننده شخصیت دیگری
matches U تنظیم ثبات معادل با دیگری
outdistances U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
right of way U حق عبور از روی ملک دیگری
rights of way U حق عبور از روی ملک دیگری
match U تنظیم ثبات معادل با دیگری
rephrasing U به طرز دیگری بیان کردن
rephrases U به طرز دیگری بیان کردن
multiplicand U عددی که در دیگری ضرب شود
unless you are otherwise engaged U اگر کار دیگری نداری
to transubstantiate U به جسم دیگری تبدیل کردن
overlapped U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
relative U آنچه با دیگری مقایسه شود
common of piscary U حق ماهی گیری درابهای دیگری
overlap U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
rehousing U به جای دیگری اسکان دادن
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
overlaps U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
transmission U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
transmissions U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
be a carbon copy <idiom> U دقیقا مثل دیگری بودن
ghostwrite U بنام شخص دیگری نوشتن
he took a different view U نظریه دیگری اتخاذ کرد
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
globally U را با دیگری در متن عوض میکند
to connect with a flight U به پرواز [دیگری] وصل شدن
global U را با دیگری در متن عوض میکند
impersonation U نقش دیگری رابازی کردن
inheriting U وارث شدن از دیگری گرفتن
proxy U بنمایندگی دیگری رای دادن
vests U واگذاری حقی یامالی به دیگری
object U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
vest U واگذاری حقی یامالی به دیگری
interrupt U حرف دیگری را قطع کردن
indirect objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
interrupting U حرف دیگری را قطع کردن
direct objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
interrupts U حرف دیگری را قطع کردن
augmenter U مقداری که به دیگری اضافه میشود
are these a more apples U هیچ سیب دیگری هست
new person <idiom> U شخص دیگری شدن ،بهترشدن
inherits U وارث شدن از دیگری گرفتن
objecting U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
inherit U وارث شدن از دیگری گرفتن
to be moved to another school U به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
message U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
messages U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
objected U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
to exchange something [for something] U مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
to rap on the table U دست یا چیز دیگری روی زمین
alternated U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
to exchange something [for something] U معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
postfix U کلمه یا حرف نوشته شده پس از دیگری
to play off U از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
topwork U پیوند از جنس دیگری بدرخت زدن
drift bolt U میخی که میخ دیگری رابا ان دراورند
dutch uncle U کسی که به سختی دیگری راملامت کند
converting U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
deforciant U کسی که مالی را از دیگری بزور می گیرد
alternate U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
compurgator U یادکننده سوگند برای تبرئه دیگری
alternates U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
conditional U فرآیندی که بستگی به نتیجه دیگری دارد
synchronous U آنچه همان با دیگری اجرا شود.
self adjustment U انطباق خود بامحیط یا چیز دیگری
bloodsucker U کسی که از دیگری پول بیرون میکشد
migration U انتقال کاربران از یک سخت افزار به دیگری
heteronomy U انقیادوپیروی از فرامین وقوانین شخص دیگری
presumption of survivorship U فرض زنده بودن پس از مرگ دیگری
Do you have any more luggage? U آیا چمدان یا بار دیگری دارید؟
successive U آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
multiplying U انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiply U انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiplies U انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiplied U انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
oxidation U عمل ترکیب اکسیژن با جسم دیگری
Nothing more occurs to me . U چیز دیگری بنظرم نمی رسد
This is a different thing altogether. U این کاملا" چیز دیگری است
path U مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
paths U مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
That's quite another matter. U این که کاملا موضوع دیگری است.
sequential U عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
would just as soon <idiom> U توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
something else again <idiom> بحث دیگری دارد، چیز دیگریست.
leave (someone) holding the bag <idiom> U تقصیر راگردن کسی دیگری انداختن
freeload <idiom> U پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
convert U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
Recent search history Forum search
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1In dubio mitius
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com